هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و درد فراق می‌گوید. او از پنهان بودن معشوق و جاری شدن اشک خونین بر چهره‌اش سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که معشوق چون جان است و جان همواره پنهان است. شاعر همچنین از ناخوشایندی یار بی‌خوی و خوش می‌نالد و از ترس و بیمی که در دلش هنگام نزدیکی به معشوق حس می‌کند. در پایان، وقتی شاعر از وصال معشوق می‌پرسد، پاسخ می‌شنود که این وصال در جهانی دیگر ممکن است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند مرگ و جهان دیگر ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۷۹

دلبرم تا ز من نهان باشد
جوی خون بر رخم روان باشد

ور نهان باشد او زمن چه عجب
کوچوجانست و جان نهان باشد

یار بی خوی خوش نکو ناید
ور همه ماه آسمان باشد

وای آندل که پیش او آید
دل چه باشد که بیم جان باشد

گفتم آخر بوصل تو برسم
گفت آری در آن جهان باشد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.