هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق نافرجام و بی‌وفایی معشوق شکایت می‌کند. او بیان می‌کند که عشق به معشوق جز رنج برایش نداشته و هیچ خیری از او ندیده است. شاعر از سنگدلی و بی‌تفاوتی معشوق گلایه کرده و می‌گوید وفا و زیبایی با هم سازگار نیستند. او همچنین به گذرا بودن ناز معشوق و سوز عاشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.

شمارهٔ ۹۱

رو که ز عشق تو جز عنا نفزاید
از تو و خوی تو کارکس نگشاید

خود نه حدیثی نه پرسشی نه سلامی
نیک بدیدم من از تو هیچ نیاید

خون دلم میخوری مخور که روانیست
قصد بجان میکنی مکن که نشاید

با رخ تو گر وفا بدی سره بودی
حسن و وفا خود بیک هوا بنپاید

ناز تو و سوز من چنان بنماند
خنده گل و اشک ابر دیر نپاید

هرچه بگریم من از غم تو تو از طنز
گوئی مسکین فلان ز چشم برآید

وه که چنین سخت جان و سنگدل الحق
کس چو من و تو بروزگار نزاید
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.