۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۶

زلف تو بر عارض تو پای بازی میکند
هر زمان سوی لب تو دست یازی میکند

جزع تو در دل ربودن جان همی سوزد ولی
لعل تو در بوسه دادن دلنوازی میکند

در کمان ابروی تو ناوک مژگان تو
بردل من زخم های تیر غازی میکند

بوسه بدهد مرا پس جان و دل بربایدم
خودحسابی نیست بر ما ترکتازی میکند

ورلبش بوسی پذیرد از اشارت چشم او
میکند انکارها یعنی که بازی میکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.