۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۸

هجران تو ای پسر نگوید
تا از من خسته دل چه جوید

ترسم که دل فضول سرکش
دست از تو بخون دیده شوید

بس خار که در دلم خلد صبر
تا کی گل وصل می ببوید

گفتی که دلت زهجر چونست
از زلف بپرس تا بگوید

از باغ جمال خوبرویان
البته گل وفا نروید

بل تا همه خون شود دل از غم
تا از پی تو همی چه پوید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.