هوش مصنوعی:
شاعر از جدایی و فراق معشوق خود که جان و جهانش بود، مینالد. او احساس میکند که معشوق بیسبب از او دور شده و این دوری جان او را گرفته است. شاعر ابراز میکند که قربانی عشق شده و توانایی توصیف درد خود را ندارد. در نهایت، اگر کسی بپرسد که این فغان از کیست، شاید بگوید که از فلان است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهای است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و زبان شعر کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۹۹
دورگشت از من آنکه جانم بود
زنده بی جان همی ندانم بود
دل ز من برگرفت بی سببی
آنکه جان من و جهانم بود
جان سپردم بدو چو میدیدم
که همه قصد او بجانم بود
نیست در خورد خاکپایش لیک
چه کنم دسترس بدانم بود
گوئی اندر فراق ما چونی
چه دهم شرح چون توانم بود
گر کسی گوید آن فغان ز که بود
شاید ار گویم از فلانم بود
زنده بی جان همی ندانم بود
دل ز من برگرفت بی سببی
آنکه جان من و جهانم بود
جان سپردم بدو چو میدیدم
که همه قصد او بجانم بود
نیست در خورد خاکپایش لیک
چه کنم دسترس بدانم بود
گوئی اندر فراق ما چونی
چه دهم شرح چون توانم بود
گر کسی گوید آن فغان ز که بود
شاید ار گویم از فلانم بود
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.