۱۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۴

یارب ار تو خوش درآئی چون بود
نی که این از طبع تو بیرون بود

ذره سایه نیارد پیش تو
ور همه خورشید بر گردون بود

از تو دشنامی بجانی میخرم
زانکه دشنام تو هم موزون بود

بی تو اندر آتش دل غرقه ام
زندگانی بی تو زرین به چون بود

در فراقت آب دیده صرف شد
بعد ازین هر قطره کاید خون بود

دوستی با دشمنانم میکنی
مرگ اگر شیرین بود اکنون بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.