هوش مصنوعی:
شاعر از درد دل و فریاد بیحاصل خود میگوید و اشاره میکند که معشوق با وجود چندزبانی، از درد او بیخبر است. او از غم و رنجی میگوید که کسی قادر به درک آن نیست و از معشوق میخواهد که جان او را نخواهد، چرا که او از این موضوع آگاه است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاطفی عمیق و غمگینانه است که درک آن برای سنین پایینتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۳۳
تاکی این فریاد از دست دلم
نیست زین فریاد کردن حاصلم
تو چو سوسن ده زبانی بارهی
ورچه من باتو چو غنچه یکدلم
گفتی از دست غمم کس جان نبرد
از توام این نکته بس گر عاقلم
جان همیخواهی بدین کاراندرم
تا نپنداری که من زان غافلم
نیست زین فریاد کردن حاصلم
تو چو سوسن ده زبانی بارهی
ورچه من باتو چو غنچه یکدلم
گفتی از دست غمم کس جان نبرد
از توام این نکته بس گر عاقلم
جان همیخواهی بدین کاراندرم
تا نپنداری که من زان غافلم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.