هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از یار خود میخواهد که او را ترک کند، زیرا حضور یار باعث آشوب و ناآرامی در دلش شده است. شاعر با بیانهای مختلف از یار میخواهد که برود، حتی اگر یارش مانند آب حیات باشد. او احساس میکند که یارش هنوز پخته نیست و دلش جای دیگری است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاطفی عمیق و پیچیدهای است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، موضوع جدایی و درد عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۳۸
برو ای یار دلارام برو
برو ای یار گلندام برو
بروایدوست که در باقی شد
با توام نامه و پیغام برو
تانگوئی که دگر جنگ کنم
کان نه جنگست و نه دشنام برو
گر تو خود آب حیاتی بمثل
بخدا کت نبرم نام برو
چندگوئی که نئی پخته هنوز
اینچنین گیر منم خام برو
دل تو هست دگرجا بنوا
بر ما نیستت آرام برو
برو ای یار گلندام برو
بروایدوست که در باقی شد
با توام نامه و پیغام برو
تانگوئی که دگر جنگ کنم
کان نه جنگست و نه دشنام برو
گر تو خود آب حیاتی بمثل
بخدا کت نبرم نام برو
چندگوئی که نئی پخته هنوز
اینچنین گیر منم خام برو
دل تو هست دگرجا بنوا
بر ما نیستت آرام برو
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.