هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناراحتی و دلشکستگی خود از معشوق نامهربان می‌گوید. او از عشوه‌ها و بی‌وفایی‌های معشوق شکایت دارد و بیان می‌کند که دیگر فریب وعده‌های فردای او را نمی‌خورد. شاعر احساس می‌کند که معشوق تنها قصد آزار او را داشته و حالا که به هدفش رسیده، دیگر توجهی به او ندارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند «بقصد خون من» و «همه قصدت بجانم بود» ممکن است حسی از ناامیدی یا اندوه شدید را منتقل کنند که برای سنین پایین مناسب نیست.

شمارهٔ ۱۴۱

دلم بستان و آنگه عشوه میده
چنین خواهم زهی نامهربان زه

بقصد خون من زینسان چرائی
کمان ابروان آورده در زه

میم، هر لحظه رو بر من ترش کن
گلم، هر لحظه ام خاری دگرنه

مرا زین پس مگو فردا و فردا
کزین عشوه نخواهم گشت فربه

مرا گفتی ترایم گر مرائی
همین شیوه، ازینم پرده میده

ز تو بوسی طلب کردم ندادی
تو جان خواهی و نتوان گفتنت نه

چه گوئی ترک جان و دل بگویم
بدین مایه رهم از تو مرا به

همه قصدت بجانم بود و بردی
ازان فارغ شدی الحمدلله
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.