۱۱۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۳

عشق تو و محنتی ز سر تازه
در شهر فکنده باز آوازه

سبحان الله که هر غمی کاید
چون پای برون نهد ز دروازه

یکسر سوی دل همیرود گویم
هان کیست منم کئی غم تازه

ننگم زوجود خویش میآید
کاین کار زحد گذشت و اندازه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.