۱۱۶ بار خوانده شده
عشق تو و محنتی ز سر تازه
در شهر فکنده باز آوازه
سبحان الله که هر غمی کاید
چون پای برون نهد ز دروازه
یکسر سوی دل همیرود گویم
هان کیست منم کئی غم تازه
ننگم زوجود خویش میآید
کاین کار زحد گذشت و اندازه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
در شهر فکنده باز آوازه
سبحان الله که هر غمی کاید
چون پای برون نهد ز دروازه
یکسر سوی دل همیرود گویم
هان کیست منم کئی غم تازه
ننگم زوجود خویش میآید
کاین کار زحد گذشت و اندازه
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.