هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دلبستگی خود به معشوق سخن میگوید. او از نگاه فتنهانگیز معشوق، آشفتگی خود، و درد عشق میگوید و بیان میکند که حتی اگر جانش را بگیرد، باز هم عشقش ادامه خواهد داشت. شاعر همچنین به ناگفتههای بین خود و معشوق اشاره میکند و اعلام میکند که حاضر است درد عشق را تحمل کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات شعری قدیمی ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۴۴
چشم من چون بخت تو ناخفته به
کار من چون زلف تو آشفته به
فنته دلهاست چشم مست تو
شاید ار خفته است فتنه خفته به
چندگوئی من چکردستم بگوی
آنچه با من کرده ناگفته به
دل ببردی جان اگر خواهی ببر
ناوک تو بر نشانه خفته به
گفتی از من در دعا تقصیر نیست
سینه از چونین محالی رفته به
با تو سراندر میان خواهم نهاد
گز طبیبان درد را ننهفته به
کار من چون زلف تو آشفته به
فنته دلهاست چشم مست تو
شاید ار خفته است فتنه خفته به
چندگوئی من چکردستم بگوی
آنچه با من کرده ناگفته به
دل ببردی جان اگر خواهی ببر
ناوک تو بر نشانه خفته به
گفتی از من در دعا تقصیر نیست
سینه از چونین محالی رفته به
با تو سراندر میان خواهم نهاد
گز طبیبان درد را ننهفته به
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.