۱۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۰

توبه که بعد ازین نبرم نام عاشقی
ور عشق زاهدیست کنون ما وفاسقی

تا کی کشم جفا که نه هجران و نه وصال
تاکی خورم قفا که نه عشق و نه عاشقی

از تو نه رقعه نه سلامی نه بخششی
انصاف گفت باید یار موافقی

بازم مده جوابی و آنگه چو بینیم
گوئی چرا نباشم زین هم منافقی

صد بار وعده دادی و کردی همه دروغ
صبحی به روی روشن لیکن نه صادقی

ای دیده خون گری که بدین شغل درخوری
وی دل تو صبر کن که بدین کار لایقی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.