۱۱۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۳

سر ما نیستت فسانه مگوی
سیر گشتی برو بهانه مجوی

تو دگر یار تیز بازاری
وآب تو می رود به دیگر جوی

تو گل و لاله وزین معنی
هم دو روی آمدی و هم خود روی

نه مسلمانی؟ آخر ای کافر
چه دلست این؟ دلی ز آهن و روی

گفتی از تو چه برده ام آخر
دل من باز ده محال مگوی

خود چه بگذاشتی به من جز غم
بردی از من هر آنچه بردی بوی

نیم جانی بماند با من و بس
واند گر آب خواه و دست بشوی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.