۱۳۵ بار خوانده شده
عشق بر من بزیان آوردی
کار من باز بجان آوردی
سرکشی باز گرفتی بر دست
می نگویم که چه مان آوردی
آن همه دوستی و آنهمه عهد
وه که نیکو بزبان آوردی
دادی از دست سررشته وصل
پای هجران بمیان آوردی
بود فارغ ز شکایت دل ما
کار او باز بدان آوردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
کار من باز بجان آوردی
سرکشی باز گرفتی بر دست
می نگویم که چه مان آوردی
آن همه دوستی و آنهمه عهد
وه که نیکو بزبان آوردی
دادی از دست سررشته وصل
پای هجران بمیان آوردی
بود فارغ ز شکایت دل ما
کار او باز بدان آوردی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.