۱۲۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۸

دست من اگر همچو دلم تنگ نبودی
جز درسر آنزلف شبه رنگ نبودی

زان تنگ شکرجانم بی بهره نماندی
گرخوی تو همچون دهنت تنگ نبودی

گفتی خجلم زان بر تو کمترک آیم
باشد چه خوش این عذر اگر لنگ نبودی

بس دورفتادیم ازان روی چو ماهت
ور رای تو بودی غم فرسنگ نبودی

گویند که در صلح دهی بوسه بر آن لب
گردوست رها کردی خود جنگ نبودی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.