هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از بی‌وفایی و بی‌مهری معشوق شکایت می‌کند و بیان می‌کند که معشوق نه تنها عشق و دوستی او را نادیده گرفته، بلکه حتی به کوچک‌ترین خواسته‌هایش نیز توجهی نکرده است. شاعر احساس می‌کند که معشوق از رنج و درد او بی‌خبر بوده و هیچ غمی برایش نداشته است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، احساسات عمیق و غم‌انگیز بیان‌شده در شعر ممکن است برای این گروه سنی سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۶۱

دیدی که عاقبت سر آن هم نداشتی
کشتی مرا و رفتی و ماتم نداشتی

گیرم نداشتی سر دل دوستی ما
باری زبان طال بقا هم نداشتی

ما را بخوشحریف نبایست داشتن
کاخر متاع عشوه گری کم نداشتی

جان خواستی تو از من و حالی بدادمت
یک بوسه خواستم تو مسلم نداشتی

ما را میان اینهمه تیمار و درد دل
بگذاشتی و از غم ما غم نداشتی

گویم که باز ده دل من گوئیم بطنز
اول تو داشتی زچه محکم نداشتی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.