هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از سودایی است که در آن شاعر از عشق و رنج‌های آن سخن می‌گوید. او از زلف معشوق، پیمان‌های شکسته، درد دوری، و عشق بی‌پایان می‌سراید. همچنین، مفاهیمی مانند زندان عشق، بلاهای عشقی، و تضاد بین زهد و عشق زمینی نیز در شعر دیده می‌شود. شاعر در نهایت به ستایش معشوق و هشدار درباره دام‌های شیطانی می‌پردازد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی اشارات به رنج و بلاهای عشقی وجود دارد که درک آن‌ها به بلوغ فکری نیاز دارد.

شمارهٔ ۶

با زلف تو صد پیمان دل بست بدستانها
بشکست و گسست از هم سر رشته پیمانها

از عشق خط سبزت میسوزم و میبارد
از دیده بدامانم زین سبزه چه بارانها

زد پتک بلا بر سر ما را ز غم دوری
ترکی که دل سختش زد پتک بسندانها

این کشمکش زندان پیوست بسلطانی
ای یوسف کنعانی خوش باش بزندانها

آموختم از خطش یک نکته و در دوران
نام من سودائی ثبتست بدیوانها

در خاک حریم خم سر مست حضورم من
گو بادیه پیماید زاهد به بیابانها

در وادی عشق از دزد پوشیده خطر دارد
این جامه بریدستند بر قامت عریانها

با دست بساط جم پیش نظر رهرو
کاندر گرو موریست در راه سلیمانها

این زاهد نفسانی بی بهره ز انسانی
با اینهمه حیوانی خصمست بانسانها

من تکیه ز بیداری بر عرش برین دارم
او شاد که در غفلت خفتست بایوانها

روی تو همی در بزم چون لعل بدخشانی
عشاق لبش در خون غلتند بمیدانها

دین و دل دانائی سد ره عشق آمد
ای آدم فردوسی بگریز ز شیطانها

با آنکه زهر خارش خون میچکد این وادی
در چشم صفا باشد خوشتر ز گلستانها
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.