هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و ایثارگرانه شاعر به معشوق است. شاعر سال‌ها در کوی دوست معتکف شده و خود را در برابر جمال معشوق فانی می‌کند. او با تصاویر زیبا و استعارات غنی (مانند هندو و خورشید، طره و سرو، مار و زلف) عظمت و جذبه معشوق را توصیف می‌کند و اعلام می‌کند که در همه حال دلش به سوی معشوق است و هیچ چیز دیگری را نمی‌بیند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعارات و کنایات پیچیده، و درک زیبایی‌شناسی شعر کلاسیک نیازمند سطحی از بلوغ فکری و تجربه است که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۳۰

بسکه شدم سالها معتکف کوی دوست
کس ندهد امتیاز روی من از روی دوست

در حرم دلنواز از دل و جان بی نیاز
هست سر من بناز بر سر زانوی دوست

هندو و خورشید من هر دو بدار دلست
گونه خورشید یار طره هندوی دوست

صید دل ما کند از مژه این مژه نیست
پنجه شیر نرست در کف آهوی دوست

ناوک او دل شکار باشد و هست آشکار
از دل مجروح من قوت بازوی دوست

جان من مرده دل زنده و جاوید شد
کز حرکات نسیم می شنوم بوی دوست

شد ز حدیث خوشت مشکوی من مشکبار
بوده ئی ای همنفس دوش بمشکوی دوست

از من و دل شد قرار تا که فکندیم بار
من بسر کوی دل دل بسر کوی دوست

سنبل بستان دل طره دلبند یار
سرو لب جوی چشم قامت دلجوی دوست

مو بسرم خار شد سر بتنم بار شد
همسر اغیار شد تا گل خودروی دوست

شب همه شب خفته است مار بپهلوی من
کان سر زلف چو مار خفته بپهلوی دوست

بر سر و بر پای دل شعله زد و حلقه شد
مشعله عشق یار سلسله موی دوست

همره زیبا و زشت در حرم و در کنشت
هست بهر جا روم روی دلم سوی دوست

نیست بکون و مکان گوشه ئی و نغمه ئی
جز سر بازار عشق غیر هیاهوی دوست

من که بسحر حلال معجز عیسی کنم
برد بدستان دلم نرگس جادوی دوست

هر که تو بینی وطن یافته در گوشه ئی
موطن جان صفاست گوشه ابروی دوست
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.