هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از شاعر صفاهانی، بیانگر درد و سوز عشق، وابستگی به معشوق و توصیف حالات روحی شاعر در این رابطه است. شاعر از فرارناپذیری از عشق، سوزش درونی، و تمایل به وصال معشوق سخن می‌گوید. همچنین، از عناصری مانند باده، موی معشوق، و طبیعت برای توصیف احساسات خود استفاده کرده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی مفاهیم مانند باده‌نوشی و سوزش درونی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا نامناسب باشد.

شمارهٔ ۹۵

دی گفت به من بگریز از ناوک خون‌ریزم
گفتم که ز دستانت کو پای که بگریزم

گر بازم و گر شیرم با صولت آهویت
نه بال که برپرم نه بال که بستیزم

با سوز غم عشقت در کوره حدادم
با کار سر زلفت در فتنه چنگیزم

از موی گره واکن صد سلسله شیدا کن
تا من دل سودائی در سلسله آویزم

بستان رخت بر من آموخت بسی دستان
دستان زن این بستان چون مرغ سحرخیزم

زان صاف روان پرور لبریز کن آن ساغر
چندان که بیالائی این خرقه پرهیزم

با باده فرو آور از توسن تن جان را
تا تارک کیوان را ساید سم شبدیزم

در آتشم از خویت ای یار پس از مردن
بنشین به سر خاکم کز بوی تو برخیزم

آن حلقه که از زلفت در گردن جان دارم
بگشایم اگر روزی صد فتنه برانگیزم

آمیخت غمت خونم با خاک که نگذارد
خونی که به رخ مالم خاکی که به سر ریزم

از درد تو مخمورم زان صاف صفا پرور
وقتست که پیمائی جامی دو سه لبریزم

زین شعر صفاهانی آشوب خراسانم
هم فتنه شیرازم هم آفت تبریزم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.