هوش مصنوعی: این متن عرفانی از گذر از جهان مادی و رسیدن به حقیقت و وحدت الهی سخن می‌گوید. شاعر از رهایی از تعلقات دنیوی، فقر معنوی، و رسیدن به مقام فنا و بقا در ذات الهی می‌سراید. او از عبور از مراحل مختلف سلوک عرفانی، مانند گذشتن از هفت‌خوان عشق و وصول به مقام لا مکان، سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم استفاده‌شده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۰۲

چو گذشتم از علائق بجهان جان گذشتم
رخ آن دیار دیدم ز سر جهان گذشتم

بسمای فقر دیدم رخ آفتاب دولت
بزمین او شدم پست وز آسمان گذشتم

منم آن تهمتن سیر به نیمروز غزلت
که بپای رخش تاء/ئید ز هفتخوان گذشتم

چو کشید شست تقدیر زه کمان وحدت
بدل چو تیر از خانه نه کمان گذشتم

بگمانم اینکه ره نیست باو ز درد مردم
بیقین رسیدم ای سالک و از گمان گذشتم

سر سلطنت ندارد دل آسمان شکوهم
که بخانقاه درویش بر آستان گذشتم

من و ماه هر دو بودیم بکاروان گردون
پی رخش من قوی بود ز کاروان گذشتم

ننهند وقر در فقر مکانت مکان را
ز مکان گذشته ام من که بلامکان گذشتم

من و لا مکان توحید و تصرف ولایت
همه کون از تو ای خواجه من از مکان گذشتم

ملکوت و ملک بادا سعدا و اشقیا را
که گذشتم از تن و جان وزاین و آن گذشتم

نه برایگان شدم خاص هزار یار مردم
که بر آستانه قدس خدایگان گذشتم

بر ازین خیال و این وهم چو روی شاه دیدم
ز خیال و وهم و جان و خرد و روان گذشتم

نه زمانی و مکانی شه آسمانیم من
بمکان فقر بر پادشه زمان گذشتم

من و تاج فقر و اقلیم فنا و گنج بینش
که ب آرزویش از سلطنت کیان گذشتم

نشدم مقید کون صفای مطلقم من
که چو آفتاب پاک آمدم و روان گذشتم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.