هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از حافظ، بیانگر حالت سرمستی و عشق الهی است. شاعر خود و دلش را سودازده و مست از عشق می‌داند، از تعلقات دنیوی بریده و به عشق الهی پیوسته است. او خود را فقیر درگاه شاه و مست از ساغر عشق می‌خواند و از واهمه‌های وجودی رسته است. شعر با تصاویر زیبایی مانند شیشه شکسته، پرواز به بام جهان و ماهی دریا، حالات عرفانی شاعر را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده در شعر، درک کامل آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. همچنین، برخی از مضامین مانند مستی و خرابات ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۱۳

ما و دل سودا زده سرمست الستیم
بر گشته ز میخانه دو آشفته مستیم

با افسر سلطانی کونین بلندیم
با خاک در خاک نشینان تو پستیم

موهوم بود هستی ما سر تو موجود
المنه لله کزین واهمه رستیم

ما شیشه شکستیم و کف پای ملک را
زین شیشه بشکسته درین بادیه خستیم

با عشق تو دیوانه و با جام تو سرمست
چون نیست شدیم از همه با عشق تو هستیم

پیوند مهمات ز کونین بریدیم
با رشته پیمان سر زلف تو بستیم

ما باز قوی منزلت ساعد جانیم
از بام جهان با پر افراشته جستیم

زاهد تو برو مسجدی و صومعه ئی باش
ما رند خرابات رو باده پرستیم

شاهین وجودیم بحبس تن خاکی
کز قوت پر این قفس تنگ شکستیم

برخاسته از کنگره عرش و ب آفاق
پرواز نمودیم و ببام تو نشستیم

صحرای ترا آهوی در بند گرفتار
دریای ترا ماهی افتاده بشستیم

گر زانکه فقیریم فقیر در شاهیم
ور زانکه خرابیم از آن ساغر و دستیم

ای ساقی مستان بصفا رطل دمادم
مخمور بمگذار که ما مست الستیم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.