هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به موضوع عشق، رهایی از تعلقات دنیوی، و ارزش بیخودی و مستی در عشق الهی می‌پردازد. شاعر از عشق به عنوان نیرویی متعالی یاد می‌کند که انسان را از محدودیت‌های مادی فراتر می‌برد و به حقیقت وجودی می‌رساند. همچنین، انتقادی به عقل‌گرایی و تعلقات دنیوی دارد و ارزش فقر و درویشی را در رسیدن به سعادت واقعی برمی‌شمرد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در متن برای درک و تجزیه‌وتحلیل نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از اشارات انتزاعی و استعاری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۲۵

دور عشقست گر ای نطقه دل خون باشی
به ازانست کزین دایره بیرون باشی

نبرد ره دل آباد بگلگونه غیب
ای خوش آندم که خراب از می گلگون باشی

ای نیاورده بکف دامن دولت در فقر
گرد ره باش که تاج سر گردون باشی

پای بر عرش حقیقت ننهی ایکه بعقل
صاحب دستگه هوش فلاطون باشی

عاشقان را بصلاح و حکم عقل چکار
مصلحت دید من آنست که مجنون باشی

ای شه ملک ترا دولت درویش بدست
نیست گر صاحب گنجینه قارون باشی

گر شوی خاک گدای در میخانه عشق
مالک ملک جم و گنج فریدون باشی

چند در چون و چرائی تو و در بند خودی
بیخودی خوی کن ای خواجه که بیچون باشی

نتوانی که زنی رایت اقبال بچرخ
تو که وابسته این گنبد وارون باشی

کس بافسون و به افسانه نشد محرم راز
ایکه در عالم افسانه و افسون باشی

گر دو صد سال کنی سلطنت ایدل بنشاط
می نیرزد بیکی لحظه که محزون باشی

مگر از لشکر اندوه چه دیدی در روز
که نخوابیده و در فکر شبیخون باشی

نبری جان که تو دیوانه و طفلند عوام
هم مگر معتکف دامن هامون باشی

کوه را سیل تو چون کاه برد بر سر آب
مگر ای چشم صفا لجه آمون باشی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.