۲۴۶ بار خوانده شده

بخش ۲ - کشته شدن نیو بدست کنازنگ گوید

زمین را به خون لعل گون ساختند
تو گفتی فلک را نگون ساختند

کنازنگ زوبین هندی گرفت
بر نیو آمد چو دیو شکفت

چنان زدش بر سینه زخم درشت
چه زوبین برون رفت بازاو پشت

چه کوه از بر اسب غلطید نیو
به میدان روان شد کنازنگ دیو

چه شد کشته نیو اندران رزمگاه
سپاهش گریزان بشد پیش شاه

شنیدند آن نامدارن ازوی
برفتند پیش یل جنگجوی

بگفتند توپال خنجر گزار
پیام آوریده بر شهریار

چه فرمان دهد سرور انجمن
بگفتا کش آرید نزدیک من

ببردند آن را بر شاه نو
چه توپال آمد بر شاه کو

زمین را ببوسید گفتا بدوی
که ای نامورشاه آزاده خوی

درودت رسانم به هیتال شاه
همی گویدت ای سرافرازگاه

دو هفته است کاشوب جوئیم و جنگ
پی کین به هر سوی بربسته تنگ

دمی پهلوانان نیاسوده اند
یکی جام با هم نپیموده اند

نه با کام دل هیچ پرداختند
نه یک لحظه خوان خورش ساختند

نه از بستر خواب یک دم غنود
نه کس از میان تیغ کین برگشود

سپه را چنین جام می آرزوست
اگرچه بسی را شما تندخوست

دو هفته کنون رامش آریم و جام
وز آن پس بکوشیم از بهرنام

چه بشنید گفتار مرد دلیر
بدو گفت کای مرد برنای خیر

ز من شاه را گوی پاسخ چنین
که هر چند خواهی تو رامش گزین

به چنگ از سر کار خواهی سپاه
نپیچیم ما سر ز فرمان شاه

چه آن گفته بشنید توپال زود
بر شاه هیتال آمد چه دود

بیامد بر شاه و آن باز گفت
چه بشنید هیتال این درشگفت

بفرمود تا موبد آمد به پیش
نشاندش به نزدیکی تخت خویش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱ - آغاز
گوهر بعدی:بخش ۳ - نامه فرستادن هیتال شاه به نزد جمهور شاه در مغرب زمین گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.