۲۶۰ بار خوانده شده

بخش ۳۰ - کشته شدن بلال بدست نسناس زنگی گوید

بدو گفت کای زنگی دیو چهر
بگیری زمن دستبردی بدهر

چنانت ز میدان فرستم بدر
که بر تو بگریند مام و پدر

بگفت این و برداشت گرز کشن
بغرید ماننده اهرمن

بزد بر سر گرد نسناس تیز
مر آن گرز کین همچو الماس تیز

فتاد از بر فیل بر خاک خوار
به یک گرز برگشت از کارزار

چو هیتال دید آن رقیب سپاه
که شد کشته بلال در رزمگاه

ز سر شهپر خسروی برگرفت
ببارید خون دست بر سر گرفت

چو برگشت بخت از من خاکسار
چو شد کشته بلال خنجر گزار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۹ - رفتن نسناس زنگی به رزم او گوید
گوهر بعدی:بخش ۳۱ - پیدا شدن نقاب دار زرد پوش و رزم او با نسناس گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.