۲۱۳ بار خوانده شده

بخش ۳۱ - پیدا شدن نقاب دار زرد پوش و رزم او با نسناس گوید

که ازدشت ناگاه برخواست گرد
بیامد سواری بساز نبرد

دگر ره پدیدآمد آن زرد پوش
چو دریای آتش برآمد بجوش

سره ره به نسناس زنگی گرفت
به کردار شیران جنگی گرفت

به زنگی یکی حمله آورد تند
که گشت از نهیبش دل شیر کند

برآورد آن اره زنگی ز کین
بدو اندر آمد ز شیر عرین

بزد آن چنان برسر نامور
که ببرید خود و بشد سوی سر

بدزدید از تیغ او سر سوار
بزد در زمان تیغ زهر آبدار

بدواره نامی که کردش دو نیم
دل شاه ارژنگ شد پر ز بیم

برآمد ز لشکر غونای کوس
شد از بیم رخسار مه سندروس

بشد شاد هیتال ازآن ضربدست
برآمد ز شادی بجایش نشست

همی کرد از افراز فیل دمان
سوی رزمگه بر نگاه آن زمان

چو زنگی چنان دید برداشت خشت
بدو اندر آمد مر آن دیو زشت

بیفکند آن خشت زهر آبدار
بزد چنگ و بگرفت آن نامدار

عنان باز پیچید و زد بر سرش
که جوشن بشد چاک هم پیکرش

شدش خسته قالب هم از خشت او
برافروخت رخساره زشت او

که ناگاه گردی برآمد کبود
که شد دشت پرگرد و تیره چه دود

سیه پوش کردی به رخ برنقاب
سمندی بزیرش چو پران عقاب

درآمد به نزدیک آن زرد پوش
خروشید ماننده شیر زوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۰ - کشته شدن بلال بدست نسناس زنگی گوید
گوهر بعدی:بخش ۳۲ - پیدا شدن نقابدار سیه پوش و رزم او با نقابدار زرد پوش گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.