هوش مصنوعی:
در این متن، صحنههای نبرد و جنگآوری با توصیفات حماسی و پرتنش به تصویر کشیده شده است. جنگجویانی مانند زردپوش و زنگی با شجاعت و مهارت میجنگند و ضربات کاری بر یکدیگر وارد میکنند. صحنههای نبرد پر از هیجان، حرکتهای سریع و توصیفات خشن از جنگ است. در نهایت، ترس و وحشت در میان لشکریان پدیدار میشود و فضایی تاریک و پر از گرد و غبار ایجاد میشود.
رده سنی:
16+
متن حاوی صحنههای خشونتآمیز و توصیفات خشن از نبرد است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسال نامناسب باشد. همچنین، استفاده از زبان پیچیده و ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
بخش ۳۱ - پیدا شدن نقاب دار زرد پوش و رزم او با نسناس گوید
که ازدشت ناگاه برخواست گرد
بیامد سواری بساز نبرد
دگر ره پدیدآمد آن زرد پوش
چو دریای آتش برآمد بجوش
سره ره به نسناس زنگی گرفت
به کردار شیران جنگی گرفت
به زنگی یکی حمله آورد تند
که گشت از نهیبش دل شیر کند
برآورد آن اره زنگی ز کین
بدو اندر آمد ز شیر عرین
بزد آن چنان برسر نامور
که ببرید خود و بشد سوی سر
بدزدید از تیغ او سر سوار
بزد در زمان تیغ زهر آبدار
بدواره نامی که کردش دو نیم
دل شاه ارژنگ شد پر ز بیم
برآمد ز لشکر غونای کوس
شد از بیم رخسار مه سندروس
بشد شاد هیتال ازآن ضربدست
برآمد ز شادی بجایش نشست
همی کرد از افراز فیل دمان
سوی رزمگه بر نگاه آن زمان
چو زنگی چنان دید برداشت خشت
بدو اندر آمد مر آن دیو زشت
بیفکند آن خشت زهر آبدار
بزد چنگ و بگرفت آن نامدار
عنان باز پیچید و زد بر سرش
که جوشن بشد چاک هم پیکرش
شدش خسته قالب هم از خشت او
برافروخت رخساره زشت او
که ناگاه گردی برآمد کبود
که شد دشت پرگرد و تیره چه دود
سیه پوش کردی به رخ برنقاب
سمندی بزیرش چو پران عقاب
درآمد به نزدیک آن زرد پوش
خروشید ماننده شیر زوش
بیامد سواری بساز نبرد
دگر ره پدیدآمد آن زرد پوش
چو دریای آتش برآمد بجوش
سره ره به نسناس زنگی گرفت
به کردار شیران جنگی گرفت
به زنگی یکی حمله آورد تند
که گشت از نهیبش دل شیر کند
برآورد آن اره زنگی ز کین
بدو اندر آمد ز شیر عرین
بزد آن چنان برسر نامور
که ببرید خود و بشد سوی سر
بدزدید از تیغ او سر سوار
بزد در زمان تیغ زهر آبدار
بدواره نامی که کردش دو نیم
دل شاه ارژنگ شد پر ز بیم
برآمد ز لشکر غونای کوس
شد از بیم رخسار مه سندروس
بشد شاد هیتال ازآن ضربدست
برآمد ز شادی بجایش نشست
همی کرد از افراز فیل دمان
سوی رزمگه بر نگاه آن زمان
چو زنگی چنان دید برداشت خشت
بدو اندر آمد مر آن دیو زشت
بیفکند آن خشت زهر آبدار
بزد چنگ و بگرفت آن نامدار
عنان باز پیچید و زد بر سرش
که جوشن بشد چاک هم پیکرش
شدش خسته قالب هم از خشت او
برافروخت رخساره زشت او
که ناگاه گردی برآمد کبود
که شد دشت پرگرد و تیره چه دود
سیه پوش کردی به رخ برنقاب
سمندی بزیرش چو پران عقاب
درآمد به نزدیک آن زرد پوش
خروشید ماننده شیر زوش
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۳۰ - کشته شدن بلال بدست نسناس زنگی گوید
گوهر بعدی:بخش ۳۲ - پیدا شدن نقابدار سیه پوش و رزم او با نقابدار زرد پوش گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.