هوش مصنوعی:
در این متن، نبرد تن به تن بین دو جنگجو توصیف شده است. ابتدا یک سوار سیاهپوش با تیراندازی و سپس با چوبدستی به جنگندهای زنگی حمله میکند. زنگی با قدرت خود را رها کرده و با سنگ به مقابله برمیخیزد، اما در نهایت توسط سوار سیاهپوش شکست میخورد و دستانش بسته میشود. سپس سوار دیگری برای انتقال اسیر میآید.
رده سنی:
14+
این متن دارای صحنههای نبرد و خشونت است که ممکن است برای کودکان کمسن مناسب نباشد. همچنین، زبان شعر کهن و مفاهیم حماسی آن برای درک بهتر به سطح بلوغ فکری نوجوانان و بزرگسالان نیاز دارد.
بخش ۷۵ - رزم زنگئی ذوش بانقاب دار سیه پوش گوید
سواری برون آمد از آن سپاه
به پوشید(ه) از پای تا سر سیاه
چه آمد به میدان کمان کرد زه
برخ پرده برده به ابر و گره
چه آمد بزنگی ببارید تیر
چه زنگی چنان دید مانند شیر
ز تیرش بپیچید سر در زمان
خروشید مانند شیر ژیان
کشید از کمربند چوب سترگ
بشد پیش آن شیر مانند گرگ
چنان بر سرش کوفت آن چوبدست
که ترکش همه خورد در هم شکست
کمند از کمر کرد آن شیر باز
بیفکند زی زنگی سرفراز
سر زنگی زوش آمد به بند
برانگیخت آن گرد سرکش سمند
چه زنگی به نیروی بگسست خام
برون جست چون مرغ وحشی ز دام
به سنگ گران آخت آنگاه دست
در آمد بدو تند چون پیل مست
نخستین بزد بر سرباره سنگ
که مغزش فرو ریخت در دشت جنگ
جوان سیه پوش آمد فرود
بشد سوی زنگی بمانند دود
کمربند زنگی به چنگ آورید
قدش را دو تا همچو چنگ آورید
ربودش ز جا تند بنهاد پست
به تندی روان هر دو دستش به بست
چه بر بست او را یل نامدار
بیامد ز پیش سپه یک سوار
یکی باره آورد او برنشست
سرپالهنگ سیاهش بدست
به پوشید(ه) از پای تا سر سیاه
چه آمد به میدان کمان کرد زه
برخ پرده برده به ابر و گره
چه آمد بزنگی ببارید تیر
چه زنگی چنان دید مانند شیر
ز تیرش بپیچید سر در زمان
خروشید مانند شیر ژیان
کشید از کمربند چوب سترگ
بشد پیش آن شیر مانند گرگ
چنان بر سرش کوفت آن چوبدست
که ترکش همه خورد در هم شکست
کمند از کمر کرد آن شیر باز
بیفکند زی زنگی سرفراز
سر زنگی زوش آمد به بند
برانگیخت آن گرد سرکش سمند
چه زنگی به نیروی بگسست خام
برون جست چون مرغ وحشی ز دام
به سنگ گران آخت آنگاه دست
در آمد بدو تند چون پیل مست
نخستین بزد بر سرباره سنگ
که مغزش فرو ریخت در دشت جنگ
جوان سیه پوش آمد فرود
بشد سوی زنگی بمانند دود
کمربند زنگی به چنگ آورید
قدش را دو تا همچو چنگ آورید
ربودش ز جا تند بنهاد پست
به تندی روان هر دو دستش به بست
چه بر بست او را یل نامدار
بیامد ز پیش سپه یک سوار
یکی باره آورد او برنشست
سرپالهنگ سیاهش بدست
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۷۴ - رزم زنگی زوش با لشکر سرخ پوش نقابدار گوید
گوهر بعدی:بخش ۷۶ - رزم شهریار با نقابدار سیه پوش گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.