هوش مصنوعی:
در این متن، گشتاسپ با دیدن آذرگشسپ، به او حمله میکند و او را شکست میدهد. سپس جاماسپ، که دستور لهراسپ است، با گشتاسپ گفتگو میکند و خبر فرار لهراسپ از ارجاسپ و ویرانی بلخ را به او میدهد. همچنین، خبر اسارت زریر، برادر خردسال گشتاسپ، توسط ترکان را بیان میکند. گشتاسپ از شنیدن این اخبار غمگین میشود و سپاهی را برای انتقام به سیستان میبرد.
رده سنی:
16+
متن دارای صحنههای نبرد و خشونت است و همچنین شامل موضوعات پیچیدهای مانند انتقام و جنگ میشود که برای مخاطبان جوانتر ممکن است مناسب نباشد.
بخش ۱۰۷ - جنگ مادر گشتاسپ با گشتاسپ گوید
چه گشتاسپ آن دید برکاشت اسپ
بدو اندر آمد چه آذرگشسپ
بزد گرزه بر سر اسپ اوی
بخاک اندر آمد سر ماهروی
برآمد به تندی و برداشت تیغ
بغرید برسان غرنده میغ
فروشد ز بر شاهزاده چه تیر
ببازید چنگ و گرفتش چو شیر
برآوردش از جا و بنهاد پست
دو دست از قفا مادرش را به بست
به پهلو زبان گفت جاماسپ شاد
به بانوی لهراسپ کای ماهزاد
چنان کن کت از سر نیفتد کلاه
رخت بیند این ترک پرخاشخواه
بداند که بانوی ایران توئی
که زینگونه در رزم شیران توئی
تو را پیش ارجاسپ شاه آورد
سر ما به خاک سیاه آورد
چو بشنید گشتاسپ آن گفتگوی
دلش گشت تند و برافروخت روی
بدانست کان مرد جاماسپ است
که فرزانه دستور لهراسپ است
سوار دگر هست خود مادرش
بزد دست و برداشت خود از سرش
چنین گفت که ای مادر مهرجوی
دل از غم بپرداز و بفروز روی
منم گرد گشتاسپ کایم ز راه
بیاری فرخنده لهراسپ شاه
بپرسید از شاه گشتاسپ باز
چنین پاسخش داد جاماسپ باز
که بگریخت ز ارجاسپ لهراسپ شاه
ز کین بلخ را کرد خاک سیاه
زریر برادرت آن خردسال
ببردند ترکان و اوژن سکال
چه بشنید گشتاسپ برداشت آه
سوی سیستان برد از کین سپاه
بدو اندر آمد چه آذرگشسپ
بزد گرزه بر سر اسپ اوی
بخاک اندر آمد سر ماهروی
برآمد به تندی و برداشت تیغ
بغرید برسان غرنده میغ
فروشد ز بر شاهزاده چه تیر
ببازید چنگ و گرفتش چو شیر
برآوردش از جا و بنهاد پست
دو دست از قفا مادرش را به بست
به پهلو زبان گفت جاماسپ شاد
به بانوی لهراسپ کای ماهزاد
چنان کن کت از سر نیفتد کلاه
رخت بیند این ترک پرخاشخواه
بداند که بانوی ایران توئی
که زینگونه در رزم شیران توئی
تو را پیش ارجاسپ شاه آورد
سر ما به خاک سیاه آورد
چو بشنید گشتاسپ آن گفتگوی
دلش گشت تند و برافروخت روی
بدانست کان مرد جاماسپ است
که فرزانه دستور لهراسپ است
سوار دگر هست خود مادرش
بزد دست و برداشت خود از سرش
چنین گفت که ای مادر مهرجوی
دل از غم بپرداز و بفروز روی
منم گرد گشتاسپ کایم ز راه
بیاری فرخنده لهراسپ شاه
بپرسید از شاه گشتاسپ باز
چنین پاسخش داد جاماسپ باز
که بگریخت ز ارجاسپ لهراسپ شاه
ز کین بلخ را کرد خاک سیاه
زریر برادرت آن خردسال
ببردند ترکان و اوژن سکال
چه بشنید گشتاسپ برداشت آه
سوی سیستان برد از کین سپاه
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۰۶ - رزم گشتاسپ با ارهنگ دیو گوید
گوهر بعدی:بخش ۱۰۸ - صف آرائی کردن لهراسپ در برابر ارجاسپ گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.