هوش مصنوعی:
این متن بخشی از یک داستان حماسی است که در آن لشکرهای مختلف با رهبرانی مانند اردشیر، گشتاسپ، و ارجاسپ به نبرد می‌پردازند. صحنه‌های نبرد، شجاعت جنگجویان، و آماده‌سازی سپاه توصیف شده است. همچنین، تأثیرات جنگ بر جهان و افراد ذکر شده است.
رده سنی:
15+
متن دارای مضامین حماسی و جنگی است که ممکن است برای کودکان کم‌سن مناسب نباشد. همچنین، زبان و ساختار آن پیچیده‌تر از متون کودکانه است و درک آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
بخش ۱۰۸ - صف آرائی کردن لهراسپ در برابر ارجاسپ گوید
ابا مادر و مرد فرزانه شاد
بره بر همی رفت مانند دود
سحر گه که برزد خور از کوه شید
شب تیره شد یا به دامن کشید
یکی گرد بر پیش ره بر بخواست
که شد بر سپهر برین گرد راست
بدان لشکر اردشیر سوار
که آمد سپهبد پی کارزار
بیامد به نزدیک گشتاسپ شاد
پیاده شد و پای او بوسه داد
چه گرگین و گرگوی و روئین گرد
که گوی از دلیری به گیتی ببرد
ابا آن پراکنده لشکر ز راه
رسیدند آن هر سه فرخ کلاه
سپاه پراکنده باز آمدند
دو بهره همه خسته و دردمند
وز آنجای کردند سر روی راه
کنون بشنو از کار ارجاسپ شاه
چهارم ز کاریکه آمد خبر
که آمد ز ایران سپه بیشمر
چو گشتاسپ با گرد گرگین شیر
دگر اردشیر سوار دلیر
رسد دمبدم لشکر بیکران
همه نامداران جنگ آوران
سپهدار دستان برآوردگار
سپه برد بیرون بدشت حصار
سپه راست کرد وبرآراست جنگ
قضای جهان گشت بر مرد تنگ
فرامرز آمد به پیش سپاه
به قلب سپه در جهاندار شاه
یمین سپه پارس پرهیزگار
چو خورشید مینو بدی از یسار
وز آن روی صف بست ارجاسپ نیز
کمر بست برکین لهراسپ تیز
دم نای ژوبین بدرید گوش
ز بانگ تبیره جهان در خروش
جهان را دگر فتنه بیدار شد
سر پر دلان پر ز پیکار شد
علم اژدهاییست گفتی غنیم
مه از میخهای علم برد و نیم
سر فتنه جویان ز کین گرم بود
بسر دیده ها راند آزرم بود
بره بر همی رفت مانند دود
سحر گه که برزد خور از کوه شید
شب تیره شد یا به دامن کشید
یکی گرد بر پیش ره بر بخواست
که شد بر سپهر برین گرد راست
بدان لشکر اردشیر سوار
که آمد سپهبد پی کارزار
بیامد به نزدیک گشتاسپ شاد
پیاده شد و پای او بوسه داد
چه گرگین و گرگوی و روئین گرد
که گوی از دلیری به گیتی ببرد
ابا آن پراکنده لشکر ز راه
رسیدند آن هر سه فرخ کلاه
سپاه پراکنده باز آمدند
دو بهره همه خسته و دردمند
وز آنجای کردند سر روی راه
کنون بشنو از کار ارجاسپ شاه
چهارم ز کاریکه آمد خبر
که آمد ز ایران سپه بیشمر
چو گشتاسپ با گرد گرگین شیر
دگر اردشیر سوار دلیر
رسد دمبدم لشکر بیکران
همه نامداران جنگ آوران
سپهدار دستان برآوردگار
سپه برد بیرون بدشت حصار
سپه راست کرد وبرآراست جنگ
قضای جهان گشت بر مرد تنگ
فرامرز آمد به پیش سپاه
به قلب سپه در جهاندار شاه
یمین سپه پارس پرهیزگار
چو خورشید مینو بدی از یسار
وز آن روی صف بست ارجاسپ نیز
کمر بست برکین لهراسپ تیز
دم نای ژوبین بدرید گوش
ز بانگ تبیره جهان در خروش
جهان را دگر فتنه بیدار شد
سر پر دلان پر ز پیکار شد
علم اژدهاییست گفتی غنیم
مه از میخهای علم برد و نیم
سر فتنه جویان ز کین گرم بود
بسر دیده ها راند آزرم بود
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۰۷ - جنگ مادر گشتاسپ با گشتاسپ گوید
گوهر بعدی:بخش ۱۰۹ - داستان خلاص شدن شهریار از بند فرانک گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.
