هوش مصنوعی:
دلارام به نزدیکی شاه میرود، پای تخت شاه را میبوسد و از او درخواست میکند که با مهمانی کردنش، جان او را شاد کند. شاه به مهمانی او میرود و در آنجا با صحنههای باشکوه و پر از لعل مواجه میشود. در نهایت، شاه بر اورنگ مینشیند و بزمی شاد برپا میشود.
رده سنی:
15+
این متن به دلیل استفاده از زبان شعر کلاسیک و مفاهیم نمادین و تمثیلی، برای درک کامل نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن فارسی دارد. همچنین، ممکن است برخی از مفاهیم عمیق آن برای کودکان قابل درک نباشد.
بخش ۱۱۱ - رفتن فرانک به مهمانی دلارام گوید
دلارام روزی بر شاه شد
چنین تا به نزدیکی گاه شد
ببوسید مر پایه تخت شاه
بشه گفت کای از تو روشن کلاه
سزد گر کنی شاد جان مرا
برافروزی از خویش جان مرا
بمهمانی من کنی رنجه پای
سرم سایه بیند ز پر همای
بمهمانی او فرانک شتافت
پی گور خود تیز و با تک شتافت
هر آن تخم که افکند آخر درود
به پیش آمدش بد چه خود کرده بود
بدین کهنه ویرانه تخمی مکار
که آرد سرانجام افسوس بار
چه در منزل فهر تجار شد
ابا او دو صد شیر کردار شد
پر از لعل خوانی دلارام کرد
بدان دانه مرغی چنین رام کرد
بزیر سم اسپ او ریخت لعل
ز لعل روان یافت مسمار نعل
زمین همچو گردون بر انجم بدی
ز بس لعل در زیر پی گم بدی
که آمد به نزدیک خرگاه شاه
فرود آمد ازباره تند راه
نه آگه بد از گردش آسمان
که آرد چه از پرده بیرون روان
بر اورنگ بنشست و شادی گزید
چو جنت یکی بزم خرم پدید
خورش پیش شه برد خوردند شاه
وز آن پس همی باد تا بامداد
چنین تا به نزدیکی گاه شد
ببوسید مر پایه تخت شاه
بشه گفت کای از تو روشن کلاه
سزد گر کنی شاد جان مرا
برافروزی از خویش جان مرا
بمهمانی من کنی رنجه پای
سرم سایه بیند ز پر همای
بمهمانی او فرانک شتافت
پی گور خود تیز و با تک شتافت
هر آن تخم که افکند آخر درود
به پیش آمدش بد چه خود کرده بود
بدین کهنه ویرانه تخمی مکار
که آرد سرانجام افسوس بار
چه در منزل فهر تجار شد
ابا او دو صد شیر کردار شد
پر از لعل خوانی دلارام کرد
بدان دانه مرغی چنین رام کرد
بزیر سم اسپ او ریخت لعل
ز لعل روان یافت مسمار نعل
زمین همچو گردون بر انجم بدی
ز بس لعل در زیر پی گم بدی
که آمد به نزدیک خرگاه شاه
فرود آمد ازباره تند راه
نه آگه بد از گردش آسمان
که آرد چه از پرده بیرون روان
بر اورنگ بنشست و شادی گزید
چو جنت یکی بزم خرم پدید
خورش پیش شه برد خوردند شاه
وز آن پس همی باد تا بامداد
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۱۰ - مکر کردن دلارام در خلاصی شهریار از بند فرانک گوید
گوهر بعدی:بخش ۱۱۲ - رفتن فرانک با دلارام در شکارگاه گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.