هوش مصنوعی:
این متن یک شعر ستایشآمیز و مدحی است که به شاه مسعود اختصاص دارد. در آن از قدرت، عدالت، حکومت، و فرمانروایی شاه تمجید شده و ویژگیهای برجستهای مانند فراست، شجاعت، و تدبیر او مورد ستایش قرار گرفته است. همچنین، به دشمنان شاه و سرکوب آنان اشاره شده و از عناصر طبیعت مانند آفتاب، کوه، و دریا برای توصیف عظمت شاه استفاده شده است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم پیچیده و ادبی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار است. همچنین، برخی از واژگان و تشبیهات بهکاررفته ممکن است نیاز به دانش ادبی و تاریخی داشته باشد.
شمارهٔ ۶۵ - ایضاً له
ای سرافراز تاج و والاگاه
ملک را تهنیت کنید به شاه
شاه مسعود کز قران سعود
نظرش قدر بیش دارد و جاه
آنکد بی مدح او فلک ننهاد
تیغهای کلام در افواه
وآنکه بی نام او زمانه نکرد
حجت وقف ملک و سعی گواه
بوستانیست عدل او خرم
قهرمانی است پاس او برناه
زود دو عزم او فراز و نشیب
تیز بین حزم او سپید و سیاه
حکم او قاضی زمین و زمان
امر او والی سپهر و سپاه
فتح باب عنایتش بکرم
بد ماند ز شوره مهر گیاه
«آفتاب کفایتش بطلوع
آتش اندر زند به سایه چاه »
گه رایش محرمان زمین
چاره یابند بحر را بشناه
روز بارش مدبران فلک
خاک روبند پیش او بجباه
تازه گشت از جلوس معجز او
شرط پاداش و رسم باد افراه
خیره ماند از قیام غالب او
حمله شیر و حیله روباه
کوه ببسود زخم تیرش گفت
صاعقه است این نه تیر واغوثاه
نه دراز و دراز یازش او
امل خصم را کند کوتاه
یارب این سهمناک روز چه بود
داعی فتنه اندر او پنجاه
همه دعوی پرست و فرصت جوی
همه معنی گذار و بیعت خواه
همه عرق و رحم سپرده بپای
همه عهد و وفا فکنده براه
خسرو اندر مقام پیروزی
سوده اوج هوا به پر کلاه
باره در زیر ران چو هیکل چرخ
چتر از افراز سر چو خرمن ماه
خاصگانش باهل بغی و خروج
اندر افتاده با دوار بکاه
ده ده آورده پیش او طاغی
یک یک اندامشان مقر بگناه
ملک خسروا کیا شاها
دولت افزای و کام حاسد کاه
تا همی تابد آفتاب بفلک
بر سرما تو باش ظل الله
کار تو غزو باد و یار تو حق
عرش تو تاج باد و فرش تو گاه
ملک را تهنیت کنید به شاه
شاه مسعود کز قران سعود
نظرش قدر بیش دارد و جاه
آنکد بی مدح او فلک ننهاد
تیغهای کلام در افواه
وآنکه بی نام او زمانه نکرد
حجت وقف ملک و سعی گواه
بوستانیست عدل او خرم
قهرمانی است پاس او برناه
زود دو عزم او فراز و نشیب
تیز بین حزم او سپید و سیاه
حکم او قاضی زمین و زمان
امر او والی سپهر و سپاه
فتح باب عنایتش بکرم
بد ماند ز شوره مهر گیاه
«آفتاب کفایتش بطلوع
آتش اندر زند به سایه چاه »
گه رایش محرمان زمین
چاره یابند بحر را بشناه
روز بارش مدبران فلک
خاک روبند پیش او بجباه
تازه گشت از جلوس معجز او
شرط پاداش و رسم باد افراه
خیره ماند از قیام غالب او
حمله شیر و حیله روباه
کوه ببسود زخم تیرش گفت
صاعقه است این نه تیر واغوثاه
نه دراز و دراز یازش او
امل خصم را کند کوتاه
یارب این سهمناک روز چه بود
داعی فتنه اندر او پنجاه
همه دعوی پرست و فرصت جوی
همه معنی گذار و بیعت خواه
همه عرق و رحم سپرده بپای
همه عهد و وفا فکنده براه
خسرو اندر مقام پیروزی
سوده اوج هوا به پر کلاه
باره در زیر ران چو هیکل چرخ
چتر از افراز سر چو خرمن ماه
خاصگانش باهل بغی و خروج
اندر افتاده با دوار بکاه
ده ده آورده پیش او طاغی
یک یک اندامشان مقر بگناه
ملک خسروا کیا شاها
دولت افزای و کام حاسد کاه
تا همی تابد آفتاب بفلک
بر سرما تو باش ظل الله
کار تو غزو باد و یار تو حق
عرش تو تاج باد و فرش تو گاه
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴ - در مدح سیف الدوله محمود بن ابراهیم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶ - در مدح ابوحلیم زریر شیبانی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.