۲۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵

گردون ز برای هر خردمند
صد شربت جان گزا در آمیخت

گیتی ز برای هر جوانمرد
هر زهر که داشت در قدح ریخت

از بهر هنر در این زمانه
هر فتنه که صعبتر برانگیخت

جز آب دو دیده می نشوید
خاکی که زمانه بر رخم ریخت

بر اهل هنر جفا کند چرخ
نتوان ز جفای چرخ بگریخت

چون هست زمانه سفله پرور
کی دست زمانه بر توان بیخت

چون کون خران همه سرانند
دست از دم خر بباید آویخت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.