۳۳۶ بار خوانده شده

غزل ۲۳۷

یار باید که هر چه یار کند
بر مراد خود اختیار کند

زینهار از کسی که در غم دوست
پیش بیگانه زینهار کند

بار یاران بکش که دامن گل
آن برد کاحتمال خار کند

خانه عشق در خراباتست
نیکنامی در او چه کار کند

شهربند هوای نفس مباش
سگ شهر استخوان شکار کند

هر شبی یار شاهدی بودن
روز هشیاریت خمار کند

قاضی شهر عاشقان باید
که به یک شاهد اختصار کند

سر سعدی سرای سلطانست
نادر آن جا کسی گذار کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۳۶
گوهر بعدی:غزل ۲۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.