۲۲۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵ - مختوم به منقبت شاه ولایت علیه السلام

بی رخ و زلف تو دل را روز و شب آرام نیست
با کسی این طایر وحشی به جز تو رام نیست

ناصحم گوید: دهد بر باد، نام نیک، عشق
می نداند عاشقان را قید ننگ و نام نیست

عقده ی زلف دو تا را برگشا، از پای دل
مرغ دست آموز را، حاجت ببند و دام نیست

آتشین می، پختگان سخت بنیان را سزد
در خور این لقمه هر نازک مزاج خام نیست

ساقیا می ده که از کلید سپهر و اختران
هیچ کس ایمن مگر در دور و رطل جام نیست

خاصیه گان را نیست آگاهی چو زاسرار وجود
دار معذورش اگر زین رمز، آگه عام نیست

تا نشنیدم در دم مرگم، نماید شاه رخ
در همه عمرم به جز ادراک آن دم کام نیست

شاه درویشان علی مرتضی که افلاک را
بهر طوف آستانش روز و شب آرام نیست

با خبر از شوق و ذوق و شور مستی «محیط»
کس به جز صافی دلان رند دُرد آشام نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴ - در نعت وجود مقدس خاتم النبیّین صلی الله علیه و آله و سلم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶ - ایضاً در مدح شاه اولیاء ارواح العالمین له الفدا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.