۲۲۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶ - در مدح حضرت اسدالله الغالب علی ابن ابیطالب علیه السلام

آن شاهد مقصود که در پرده نهان بود
دوشینه ی بر دیده ی من، جلوه کنان بود

نوشین لب و رخشان رخ و زلف به خم او
نور بصر و تاب دل و قوت روان بود

خواندم مه و مهرش به نکویی چو بدیدم
بهتر ز مه و مهر، نه این بود و نه آن بود

می خواندمیش ماه اگر، ماه سخنگو
می گفتمیش سرو، اگر سرو روان بود

بیدار شد از خواب چو چشمان تو شد باز
هر فتنه ی خوابیده که در ملک زمان بود

خود را نگه از فتنه ی ایام، توان داشت
وز نرگش فتان تو، ایمن نتوان بود

هر سود که گفتند به بازار جهان هست
دیدیم به جز سود غمت جمله زیان بود

معذور همی دار اگر بی خود و مستیم
هشیار به دور لب لعلت نتوان بود

گر زلف و بناگوش ترا خلق نمی کرد
ایزد، نه زدین نام و نه از کفر نشان بود

در حلقه ی نوشین دهنان، هرکه بدیدم
این ملطع جان بخش منش ورد زبان بود

روزی که نه از ماه نه از مهر نشان بود
روشن زتجلی علی کون و مکان بود

وجه الله باقی که عیان شد زشهودش
آن شاهد غیبی که پس برده نهان بود

موسی ار نی گوی، چه در طور درآمد
نوری که تجلی بر آن بود، همان بود

با کشتی خود خود نوح زحملش سخنی گفت
زان روی زطوفان حوادث، به امان بود

آتش به خلیل الله از آن برد سلامت
گردید که حبّ علیش جوشن جان بود

صوت خوش داود که بردی دل عالم
یک شمه اش از فیض لب و لطف میان بود

از شادی قرب حرمش از دل آدم
رفت آن غم و اندوه که از بعد جنان بود

چون یافت مدد از دم او عیسی مریم
جان بخش دمش غیرت آب حیوان بود

چون نام علی نقش نگین کرد سلیمان
حکمش چو قضا بر همه ی خلق روان بود

تنها نه همین بود معین، ختم رسل را
بر خیل رسل یار، به هر عهد و زمان بود

در منقبتش هر چه «محیط» از دل و جان گفت
صدق است و یقین دان، نه دروغ و نه گمان بود

شاهی که تولاش بود معنی ایمان
کافر بود آن کس که بگوید، نه چنان بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵ - ایضاً من نوادر طبعه و خیاله علیه الرحمه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷ - و منه ایضاً فی التّشبیب و التّجبیب علیه الرحمه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.