۲۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷ - و منه ایضاً فی التّشبیب و التّجبیب علیه الرحمه

بسیار زلف پرشکن و پرخم اوفتد
بر روی تو چه دلربایی زلفت کم اوفتد

درهم شود چو خاطر من وضع روزگار
بر روی تو چو طره ی تو در هم اوفتد

باشد رقیب دیو و دهانت، نگین جم
ترسم به چنگ دیو، نگین جم اوفتد

جز لعل تو که مرهم ریش دل من است
هرگز شنیده ای که نمک مرهم اوفتد؟

بُرقع فکن که از شرر آتش رُخت
ترسم شرر به مزرعه ی عالم اوفتد

باشند جاودانه دل و غم قرین هم
یک دل ندیده ام که جدا از غم اوفتد

آدم به دام دانه ی حسن اوفتاد چون
نبود عجب اگر که بنی آدم اوفتد

با کس مگوی راز دل خود، گمان مدار
کز صد هزار دوست، یکی محرم اوفتد

روزی اگر به خاک شهیدان کنی گذار
شور قیام در همه ی عالم اوفتد

شد در هوای دانه ی خال تو مرغ دل
ترسم بدام، طرّه ی خم در خم اوفتد

آزادی از کمند محبت، بود محال
هر کس درین کمند فتد، محکم اوفتد

هر کس که بوسه زد به لب جام و لعل یار
جاوید زنده است و مسیحا دور اوفتد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶ - در مدح حضرت اسدالله الغالب علی ابن ابیطالب علیه السلام
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸ - مختوم به مدح شاه ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.