۲۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۹ - مختوم و موشّح به مدح کننده ی در خیبر ارواح العالمین له الفدا

بوی جان آید زتار موی تو
زنده دارد عالمی را بوی تو

گر نباشد قبله جانا کوی تو
از چه باشد روی عالم سوی تو

خط کعبه یافتم، از قطب دل
راست باشد با خم ابروی تو

بس دل خونین بر او آویخته
شد چو شاخ ارغوان گیسوی تو

نیست دامی در ره اهل نظر
سخت تر از حلقه های موی تو

در برم دل از طرب آید به رقص
چون به خاطر آورم پهلوی تو

گر نبودی آب لعل دلکشت
می زدی آتش به عالم خوی تو

شد زفیض آستان بوسی شاه
جان فزا لعل لب نیکوی تو

شاه درویشان که از خاک درش
هست فیضی آب و رنگ روی تو

حق پرستان را نباشد یا علی
در دو عالم روی دل جز سوی تو

زنده گردم بعد رحلت گر وزد
بر مزار من نسیم کوی تو

نیست ای دست خدا کاری شگفت
در زخیبر کندن از نیروی تو

می تواند کوه را کندن زجای
قوه ی سر پنجه و بازوی تو

ای هژبر بیشه ی دین با ولات
حمله بر شیران کند آهوی تو

شادمان گردد، دم رحلت «محیط»
زانکه در آن دم ببیند روی تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸ - ایضاً منه تَغَمَدَّهُ الله تعالی بِغُفرانه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰ - در ولایت با سعادت حضرت سیّد الشهداء علیه السلام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.