۲۲۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰

عشق گل گر آشکارا کرد بلبل باک نیست
عاشقی ترسد ز رسوایی که عشقش پاک نیست

کار ما را از نگاهی می تواند ساختن
گردش چشم تو مثل گردش افلاک نیست

عشق را الفت به قدر نسبت آمد شعله را
با سمندر نسبتی باشد که با خاشاک نیست

سیر بستان را مشو منگر که آخر بی سبب
سرو را پا در گل و گل را گریبان چاک نیست

ای که گفتی بر سر خاک تو خواهم آمدن
ما کف خاکستری داریم و ما را خاک نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.