هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق نافرجام و درد دوری از معشوق میگوید. او از بخت بد، سوزش عشق، و نبود یار در کنارش شکایت دارد. با وجود رنجها، شاعر صبر را چارهی کار میداند زیرا هر گلی خاری دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیدهی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، تمهای عاطفی مانند درد فراق و اندوه نیاز به بلوغ ذهنی دارد.
شمارهٔ ۱۲
تار زلفت گر چو بخت تار با ما یار نیست
یک گره کمتر به دور افکن دلم دشوار نیست
میکنی دانسته گرمی تا بسوزم سینه را
گرمی خورشید بهر سوختن در کار نیست
من کجا و آرزوی سایه ی دیوار او
آفتاب عالم آرا مرا در آنجا بار نیست
ای که گویی یار هست اندر پی آزار تو
منت آزار بر جان است اگر بیزار نیست
خار مژگان بسته بر گلهای اشکم راه را
صبر باشد چاره ام چون هیچ گل بی خار نیست
یک گره کمتر به دور افکن دلم دشوار نیست
میکنی دانسته گرمی تا بسوزم سینه را
گرمی خورشید بهر سوختن در کار نیست
من کجا و آرزوی سایه ی دیوار او
آفتاب عالم آرا مرا در آنجا بار نیست
ای که گویی یار هست اندر پی آزار تو
منت آزار بر جان است اگر بیزار نیست
خار مژگان بسته بر گلهای اشکم راه را
صبر باشد چاره ام چون هیچ گل بی خار نیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.