۲۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲

تار زلفت گر چو بخت تار با ما یار نیست
یک گره کمتر به دور افکن دلم دشوار نیست

میکنی دانسته گرمی تا بسوزم سینه را
گرمی خورشید بهر سوختن در کار نیست

من کجا و آرزوی سایه ی دیوار او
آفتاب عالم آرا مرا در آنجا بار نیست

ای که گویی یار هست اندر پی آزار تو
منت آزار بر جان است اگر بیزار نیست

خار مژگان بسته بر گلهای اشکم راه را
صبر باشد چاره ام چون هیچ گل بی خار نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.