هوش مصنوعی: متن بالا یک شعر عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق ناپایدار، درد فراق، و ناامیدی سخن می‌گوید. او از معشوقی می‌گوید که مانند خورشید ناپایدار است و دل بستن به او بی‌فایده است. همچنین، شاعر به ناله‌های بلبل و بی‌تفاوتی باغبان اشاره می‌کند که نمادی از دردهای پنهان و نادیده گرفته‌شده است. در نهایت، با وجود تمام رنج‌ها، امید به گشایشی جدید وجود دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری دارد تا به درستی درک شود.

شمارهٔ ۲۶

دل به چنین زلف بندم چین ابرو چون بپاید
زآن که چیزی کان نپاید، دل باو بستن نشاید

گفتمش بنشین زمانی تا مگر سیرت به بینم
گفت چون خورشید بنشیند دگر کی رخ نماید

ای که می گویی شبت را روزی از پی هست، یا رب
روز من از پی نیاید هرچه می آید بیاید

بلبل از بیرحمی گل می کند فریاد و افغان
باغبان کز درد واقف نیست، گوید می سراید

آمدی ممنونم اما گویا، ره کرده گم
گر نه لیلی ره کند کم بر سر مجنون نیاید

گرچه منع از گریه کردی، زخم ها در دل افکندی
گر خدا یک دربه بندد، صد در دیگر گشاید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.