۲۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷

دوزم شکاف سینه چو دل جلوه گاه کرد
خود هم به روز رشک نیارم نگاه کرد

دل خو به آه کرده بنوعی که روز وصل
هرچند خواست در دلی گوید آه کرد

ای برق آه، تیرگی از روز ما مبر
روزیست این که چشم سیاهش سیاه کرد

مردم در آرزویت و ترسم که روز حشر
باید زبیم خوی تو ضبط نگاه کرد

گفتم نظر به بندم و از گریه بس کنم
از چاک های سینه خونابه راه کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.