هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناپایداری محبت یار و رنج‌های عاشقانه می‌گوید. او از بی‌وفایی معشوق، رنج روحی و جسمی خود و نبود جایگاهی برای شهیدان عشق سخن می‌گوید. همچنین، از فراق و دوری معشوق و تأثیرات عمیق آن بر وجودش شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و روحی موجود در شعر برای درک و ارتباط نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و فراق ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۱

دردا که یار بر سر لطف نهان نماند
نامهربان دو روز به ما مهربان نماند

شرمنده ی سگان ویم، بعد مرگ هم
کز سوز سینه در تن من استخوان نماند

اکنون کشید تیغ که در آستان او
دیگر برای روح شهیدان مکان نماند

از بس به باغ برد صبا عطر بهر گل
خاکم به سر که خاک در آن آستان نماند

او خود به اختیار کی این لطف می نمود
تیرش ز جذبه دل ما در کمان نماند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.