۲۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲

هرگز دل شکسته ما شادمان نبود
جور تو بود اگر ستم آسمان نبود

نقش تو در ضمیر نفس چون فرو برم
هرگز نسیم محرم این گلستان نبود

هرجا که بود مرغ دل ما اسیر بود
فرقی میانه قفس و آشیان نبود

شادم که باد خاکم از آن آستانه برد
کاین خاک تیره در خور آن آستان نبود

بردی دل از کنارم و من خوش دلم که دوش
گفتم غم تو با خود و دل در میان نبود

کرد از شکاف سینه دلم، عرض حال خود
تقریر اشتیاق تو کار زبان نبود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.