هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و عشق نافرجام می‌گوید. چشم‌هایش پر از اشک است و دلش برای معشوق می‌سوزد. او از جدایی و نگاه نکردن معشوق شکایت دارد و احساس می‌کند که چشم‌هایش اشک‌هایش را به خون دل تبدیل می‌کنند. شاعر از تضاد بین چشم و دلش می‌گوید و نمی‌داند چگونه با این درد کنار بیاید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و غم‌انگیز است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۹

زمژگان پربرآور دست و سویش می برد چشمم
دلی دارم نثار خاک راهش می برد چشمم

چو طفل ناخلف چون از نظر خواهد فکند آخر
سرشکم را به خون دل چرا می پرورد چشمم

دمادم می کند دامان مژگان پر ز درگویا
برای سرمه خاک رهگذارش میخرد چشمم

میان چشم و دل پیوسته چون بودی نمی دانم
که با این دشمن خونی بسر چون میبرد چشمم

چرا درهای اشکم را چنین در خاک میریزد
اگر جز خاک پایش در نظر می آورد چشمم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.