هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از دیدن صورت معشوق و تضادهای عشق مانند گریه و خنده، کفر و ایمان، و پریشانی و آرامش صحبت می‌کند. همچنین، به دشواری‌های عشق و زیبایی‌های آن اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و تضادهای احساسی نیاز به بلوغ فکری دارند.

شمارهٔ ۵۱

گرچه در آینه ممکن نبود جان دیدن
صورت جان را در روی تو نتوان دیدن

من کنم گریه و او خنده کند حاجت نیست
روز باران به چمن رفتن و بستان دیدن

زلف بردار ز رخساره که نیکو نبود
کفر را این همه هم صحبت ایمان دیدن

دیده را غرقه به خون گر نکنم پس چکنم
او مرا دید پریشان ز پریشان دیدن

هرکه در خواب سر زلف پریشان تو دید
سیر هرگز نشد از خواب پریشان دیدن

رخت آسان نتوان دید که آسان نبود
چشم را چشمه خورشید درخشان دیدن
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.