۲۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۶

خوشا روزی که یادی از من آواره می کردی
نبودی عاشق و بیچاره ای را چاره میکردی

نمی رفتی ز دنبال نظر رسوا نمی گشتی
اگر در عشق خود حال مرا نظاره می کردی

به این زودی گریبان گر بدست دل نمی دادی
چو یوسف جامه ای در نیکنامی پاره می کردی

جهان دار مکافات است می باید کشید اکنون
ستم هایی که بر عشاق محنت کاره می کردی

بگو تا چون ننالم سنگ نالیدی اگر این جوری
که برجان من مسکین کنی برخاره می کردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.