۲۵۲ بار خوانده شده
تو چون هرگز غمی از خاطرم بیرون نمی کردی
دریغا دمبدم درد و غمم افزون نمی کردی
مصیبت های پی در پی دمادم گریه می خواهد
چه می کردم اگر هردم دلم را خون نمی کردی
مگو حسنی ندارم من، مکن خورشید را پنهان
اگر لیلی نمی بودی، مرا مجنون نمی کردی
تا گفتی سگی از آستان خویش خواهم کرد
چرا امیدوارم می نمودی چون نمی کردی
زرنگ زردرازم فاش می کشد گربه خون دل
دمادم چهره ام از خون اگر گلگون نمیکردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
دریغا دمبدم درد و غمم افزون نمی کردی
مصیبت های پی در پی دمادم گریه می خواهد
چه می کردم اگر هردم دلم را خون نمی کردی
مگو حسنی ندارم من، مکن خورشید را پنهان
اگر لیلی نمی بودی، مرا مجنون نمی کردی
تا گفتی سگی از آستان خویش خواهم کرد
چرا امیدوارم می نمودی چون نمی کردی
زرنگ زردرازم فاش می کشد گربه خون دل
دمادم چهره ام از خون اگر گلگون نمیکردی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.