۱۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴

دل همان غمناک و شد در عشق چشم من سفید
خانه تاریک است و از مهر رخش روزن سفید

بس که هردم مینهم بر چشم گریان نامه ات
نامه ات ترسم شود آخر چو چشم من سفید

گرچه گل گردد سفید از آفناب اما ز شرم
گر ترا بیند بخواهد کشت در گلشن سفید

نامد از بخت سیه کاری تو کردی تیغ ناز
سرخ از خونم که بادا رویت ای دشمن سفید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.