۱۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶

بس که در کوی تو چشمم گریه بسیار کرد
خون دل دیدم روان چندان که در دل کار کرد

رو بهر جانب نهادم راه بر من بسته شد
ضعف پنداری هوا را در رهم دیوار کرد

چشم بیمارش ز خون خواری بپرهیز و بلی
طول بیماری برو پرهیز را دشوار کرد

جان سپردم از نگاه گرم او بر بوالهوس
ناوکش بر صید دیگر خورد و بر من کار کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.