هوش مصنوعی:
شاعر در این متن عاشقانه از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن میگوید. او با وجود دوری از معشوق، احساس خوشبختی میکند و از آسمان و فلک شکایت دارد نه از معشوق. شاعر همچنین از شوق دیدار معشوق سخن میگوید و اشاره میکند که حتی پس از مرگ نیز این عشق در وجودش باقی خواهد ماند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای سنین پایینتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۳۰
خوشم که جا به سر کوی دلستان دارم
ره ار به بزم ندارم بر آستان دارم
توکی زناز قدم می نهی زخانه برون
بهر زه رشک بر آن خاک آستان دارم
پس از وفات شود، شمع بر مزار مرا
زبس شعله شوقت در استخوان دارم
فلک نخواست که اکنون نریختی خونم
من از تو شکوه ندارم، زآسمان دارم
ره ار به بزم ندارم بر آستان دارم
توکی زناز قدم می نهی زخانه برون
بهر زه رشک بر آن خاک آستان دارم
پس از وفات شود، شمع بر مزار مرا
زبس شعله شوقت در استخوان دارم
فلک نخواست که اکنون نریختی خونم
من از تو شکوه ندارم، زآسمان دارم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.