هوش مصنوعی: شاعر از تلخی‌های زندگی و ناامیدی‌های عاشقانه می‌گوید. او از وعده‌های توخالی معشوق، تاریکی روزگار و بی‌عدالتی در حق خود شکایت دارد و از یار می‌خواهد که اگر رحمی بر او ندارد، حداقل به بدگویانش رحم کند.
رده سنی: 16+ محتوا حاوی مضامین عاطفی عمیق، ناامیدی و درد عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی برای درک ظرافت‌های شعر دارد.

شمارهٔ ۳۸

لب زخون ترکرده ام تلخ ست می در کام من
کو حریفی تا کند خون جگر در جام من

وعده وصلم به فردا داد اینم بس که یار
این قدر داند که صبح از پی ندارد شام من

صبح کو در خانه بنشین، مهر گودیگر متاب
تیرگی هرگز نخواهد رفت از ایام من

رحم اگر بر من نخواهی کرد بر بدگو مکن
من چه بد کردم که نتوانی شنیدن نام من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.